۱- در یک نگاه کلی به سبک حکمرانی در کشورهای پیشرفته معلوم میشود رئوس یک مثلث در پدیداری کارآمدی و پیشرفت آنها، نقشآفرین هستند.
الف- رأس اول دانشگاه است که تولید علم میکند و دانایی را پشتوانه حکمرانی قرار میدهد. حکمرانان براساس یک نظام دانایی حرکت میکنند.
ب- احزاب با بهرهگیری از این نظام دانایی، دیدگاههای توسعهای خود را برای پیشرفت تقویت و با تربیت کادرها نظام را برای کارآمدی تجهیز میکنند.
ج- رسانه افکار عمومی را مهیای معرکهای میکند، که مردم در انتخاب حاکمان آنان که براساس علم و آگاهی و براساس تربیت کادرهای تربیتشده دقیقتر عمل کنند.
۲- حال ببینیم دانشگاههای ما در تولید علم در کدام جایگاه قرار دارند و نظام دانایی کشور در پیشرفت و توسعه طی چهار دهه گذشته چه کرده است.
اکنون کشور به لحاظ پیشرفت پزشکی ، هر بیماری را در داخل درمان میکند دیگر نیازی به اعزام بیمار به خارج نیست. به جایگاهی رسیدهایم که ایران در حال حاضر قطب درمان در منطقه و حتی جهان است هر روز خبر یک موفقیت در درمان و تولید دارو داریم.
در بعد فنی رشتههای برق، الکترونیک، عمران، مکانیک، فیزیک، شیمی و … به مرتبهای رسیدهایم که نظام و مردم را در دفاع از تمامیت ارضی بیمه کردیم. قدرتمندترین ارتش منطقه هستیم و بازدارندهترین قدرت را در سپاه داریم به برکت پشتیبانی نظام دانایی کشور در بخش فنی شهرکهای موشکی عقل از سر دشمنان پرانده است. انواع سلاحهای متعارف را در داخل تولید میکنیم و نیازی به هیچ قدرت در منطقه و جهان نداریم.
اما در علوم انسانی مردم اثری از پشتیبانی نهاد علم در پیشرفت و توسعه کشور نمیبینند.
۳- حال اقتصاد کشور خوب نیست. طبیبی از دانشکدههای اقتصادی بیرون نمیآید وضع حقوق در جامعه ما بهویژه دفاع از حقوق عامه تعریفی ندارد. میلیونها پرونده در دستگاه قضائی رسوب کرده است .
به لحاظ سیاسی و جامعهشناسی و علوم اجتماعی نسخهای برای بهبود اوضاع ارائه نمیشود.
۴- هفته گذشته خبری در رسانهها منتشر شد که در دانشکده حقوق و علوم سیاسی پرچم آمریکا در ورودی دانشکده بر زمین نقش بسته بود و دانشجویان به هنگام ورود به نشانه نفرت و خشم از سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا پا بر آن میگذاشتند ، آن را برداشتهاند.
در دانشکده حقوق و علوم سیاسی چه خبر است؛ چرا نهاد علم در این دانشکده در چهار فتنه نبرد آمریکا علیه موجودیت انقلاب بهعنوان یک نهاد علم پشت مردم نایستادند!
چرا برخی از اساتید این دانشکده تئوریسین آشوب از آب درآمدند و پس از فروکش کردن فتنه به آمریکا فرار کردند.
برای مردم این سؤال هنوز بیجواب مانده است که ۱۶ آذر بهعنوان یک روز نمادین برای مخالفت با آمریکا بهعنوان یک فریاد از دانشگاه علیه مظالم شاه شنیده شد.
چرا اعتراض از دانشکده فنی شروع شد نه از دانشکده حقوق و علوم سیاسی !؟
چرا همین روند پس از انقلاب ادامه پیدا کرد. دانشکده فنی دانشگاه تهران و دانشکدههای فنی تمام استعداد فنی خود را در اختیار انقلاب و مردم قرار داد اما دانشکدههایی که مشغول پختوپز علوم انسانی بهویژه در حوزه سیاست و جامعهشناسی و … است این اتفاق نیفتاد؟!
۵- وزارت علوم با ۸۶ هزار میلیارد تومان بودجه که
۸۱ درصد اعتبارات این وزارتخانه متعلق به دانشگاهها ست و ۹۵ درصد بودجه دانشگاهها هم صرفا به پرداخت حقوق و دستمزد اختصاص دارد، در پاسخ به این پرسشها چه حرفی برای گفتن در دولتی که بهحق شعارش ایجاد وفاق ملی است ، دارد؟
چرا برخی از کادرهای تربیتشده دانشکدههای حقوق ،
علوم سیاسی، جامعهشناسی و علوم اجتماعی در ضلع «رسانه» و«حزب» که باید مددکار مردم باشند در زمین آمریکا بازی میکنند و گل به خودی میزنند و شرمی از این رویکرد ندارند و پای کار برخی از راهبردهای نرم دشمن علیه ملت ، هستند.
۶- چندی پیش در «رسالت» طی سرمقالهای تحت عنوان «سه کلمه با اساتید علوم سیاسی» پرسشهایی را در باب اوضاع ایران ، منطقه و جهان و افزایش موج آمریکاستیزی در دنیا مطرح کردم و نقدی به عدم واکنش و کنش علمی در مورد پدیدهها و رخدادهای کنونی ارائه دادم ، دریغ از یک سطر پاسخ؟!
مردم از خود سؤال میکنند دولت چرا باید هزینه فقر علمی و غفلت علمی در حوزه علوم سیاسی را از جیب ما پرداخت کند تا جاییکه برخی طبل همگرایی با دشمنان انقلاب و اسلام را به صدا در آورند و با یک عمل نمادین بگویند: ما کاری با خصومتهای پایانناپذیر دشمنان ملت نداریم. آنهم در زمانی که در دانشگاههای آمریکا و اروپا اساتید و دانشجویان به میدان آمدهاند و شعار مرگ بر آمریکا میگویند و حتی پرچم آمریکا را به آتش میکشند!!
نویسنده : محمدکاظم انبارلویی