در روزهای گذشته و همزمان با برگزاری دو دور مذاکرات هسته ای غیرمستقیم میان ایران و آمریکا با میانجیگری دولت عمان در مسقط و رُم، بسیاری ابراز خوش بینی می کنند که حصول یک توافق میان تهران و واشنگتن، کاملا در دسترس و حتی قریب الوقوع است. در این راستا، وزیر خارجه عمان مدتی قبل در موضع گیری گفته که اکنون خیلی از غیرممکنها که پیشتر قابل تصور نبودند هم می توانند به واقعیت تبدیل شوند.
به طور کلی، جوِ مثبت با محوریت مذاکرات هسته ای ایران در مقایسه با گزاره های منفی، غالب است. حتی برخی از امکان ( البته بعید) سرمایه گذاری 1000 میلیارد دلاری شرکت های آمریکایی در ایران صحبت می کنند و معتقدند که سیلی از فرصت ها در نتیجه یک توافق جدید برای ایران ایجاد خواهد شد.
این مسائل در شرایطی مطرح می شوند که پیشتر رهبر معظم انقلاب اسلامی در موضع گیری تاکید کردند که در مذاکره با آمریکا نه خوشبین و نه بدبین هستیم. سید عباس عراقچی وزیر خارجه ایران هم تاکید کرده که ایران بر مبنای تعهد به منافع ملی خود وارد مذاکره شده است. با این همه، توجه به 2 نکته در مورد مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، که تا حدی نیز ریشه در تجربیات برجام دارند، ضروری به نظر می رسد.
اول اینکه این نکته را باید مد نظر داشته باشیم که مشکل آمریکا با ایران صرفا محدود به مساله هسته ای کشورمان نیست. آمریکایی ها در دیگر حوزه ها نظیر نفوذ منطقه ای تهران، قدرت موشکی-پهپادی کشورمان و آنچه مسائل حقوق بشری در ایران ادعا می کنند هم با ایران مشکل دارند. از این رو، مساله هسته ای ایران تنها یکی از چهار چالش اساسی است که وزارت خارجه آمریکا سال هاست با تاکید بر آن ها، محورهای اصطکاک با تهران را تعریف کرده است.
اهمیت این موضوع آنجایی معلوم می شود که بدانیم حتی اگر دولت ترامپ اقدام به لغو برخی تحریم ها علیه کشورمان با محوریت پرونده هسته ای ایران کند، همین دولت می تواند به استناد به بهانه های واهی و با تمرکز بر سه حوزه اختلافِ دیگرش با ایران، اقدام به وضع تحریم های تازه و موازی با قبل، علیه ایران کند. این هشداری است که در بحبوحه مذاکرات برجامی نیز مدام مطرح می شد.
نکته دوم اینکه نباید از یاد ببریم که چرا آمریکایی ها به مذاکره با ایران روی آورده اند. آن ها چنین می کنند زیرا توان مقابله با ایران از طریق اهرم های قدرت سخت و تقابل نظامی را ندارند و الا با ایران مذاکره نمی کردند بلکه سایت های اتمی ایران را بمباران می کردند و علیه کشورمان دست به ماجراجویی نظامی می زدند(همانطور که علیه عراق و سوریه در دهه های 1980 و 2000 میلادی دست به اقدام نظامی علیه سایت های اتمی آن ها زدند). آن ها چنین نمی کنند چون می دانند با حمله نمی توانند به اهداف خود علیه ایران جامه عمل بپوشانند و تهران به هیچ عنوان بازیگری دست و پا بسته نیست و می تواند پاسخ های سنگینی را در قالب اقدامات تلافیجویانه مد نظر قرار دهد.
از این رو، آمریکاییها از سرِ ناتوانی در ضربه زدن مستقیم به ایران پای میز مذاکره آمده اند و به مذاکره به مثابه عرصه ای برای تضعیف منافع ملی ایران می نگرند. حال اگر این اصل را پیش چشم داشته باشیم، ارائه تحلیلهایی نظیر اینکه آمریکایی ها به دنبال سرمایه گذاری یک تریلیون دلاری در ایران هستند، تا حد زیادی مضحک به نظر می رسد! از این رو، باید خوشبینی افراطی را در تحلیل مذاکرات اتمی با واشنگتن کنار بگذاریم و واقعبین باشیم.