به گزارش رکنا، ۱۲ سالم بود که برای اولین بار تریاک مصرف کردم. تصورش را بکنید: آنقدر بیکس و بیپناه بودم که پیشنهاد یک معتاد، مثل معجزهای در زندگیام ظاهر شد. بدون درنگ پذیرفتم و با او رفتم.
روی نیمکت بازداشتگاه که کنارم نشست، سعی کردم طوری نگاهش نکنم که از زخم بزرگ روی صورتش خجالت بکشد؛ زخمی که از کنار لبش شروع میشد و تا گوشش امتداد داشت.
۲۵ ساله بود، اما چهره شکستهاش او را ۴۰ ساله نشان میداد.
از او خواستم از خودش بگوید. گفت:
«اسمم نسرین است. ۲۵ سالهام. متولد یکی از شهرهای خراسانم. به اتهام سرقت خودرو اینجا هستم... البته من دزدی نکردم. با مردی که با هم مواد میکشیدیم در خیابان پرسه میزدیم. در جریان تصادفی شدید، او فرار کرد و من با خودرویی که بعدها معلوم شد سرقتی بوده، تنها ماندم. زخمی که روی صورتم میبینی، یادگار همان تصادف است.»
نسرین ادامه داد:
«۱۲ سالم بود که برای اولین بار در خانه، شاهد مصرف مواد مخدر توسط پدر و مادرم شدم. خیلی زود پنهانی مصرف تریاک را آغاز کردم. ۱۴ ساله که شدم، والدینم متوجه شدند و مرا به کمپ ترک اعتیاد فرستادند. ترک کردم، اما دیگر وارد چرخهای شده بودم که رهایی از آن آسان نبود.»
چند سال بعد، با مردی که زن و فرزند داشت، از خانه فرار کرد و به تهران آمد. مدتی با او زندگی کرد و صاحب پسری شد. اما پس از تولد فرزندش، آن مرد هم او را ترک کرد.
نسرین با نوزادی خردسال، بیجا و مکان، شبها در گوشه و کنار خیابان میخوابید و کارتنخواب شد. با گدایی زندگی میگذراند. دلخوشیاش تنها پسر کوچکش بود؛ دلخوشیای که در یک تصادف تلخ از دست رفت.
یک روز، دلشکسته و بیپناه کنار خیابان نشسته بود که صدای آشنایی شنید. مردی که میشناختش، مثل خودش معتاد بود اما بیخانمان نبود. او به نسرین پیشنهاد ازدواج داد و گفت میتوانند همراه مادرش زندگی کنند.
نسرین میگوید:
«فکرش را بکنید، آنقدر تنها بودم که این پیشنهاد برایم مثل نجات بود. قبول کردم و با او رفتم. حالا همسرم در کمپ ترک اعتیاد است و من به اتهام سرقت خودرو در بازداشت به سر میبرم، آن هم فقط به خاطر خرید مواد مخدر.»
با اندوه میگوید:
«میدانم تمام بدبختیهایم از مصرف مواد شروع شد. کاش پدر و مادرم اینقدر بیملاحظه جلوی چشم ما مواد نمیکشیدند. شاید اگر خانوادهام رفتار دیگری داشتند، امروز من هم مثل خیلی از دخترها درس میخواندم و سرنوشت بهتری داشتم. اما مواد مسیر زندگی مرا به سقوط کشاند.»
نظر کارشناس
کودکان برای یادگیری، نیازی به آموزش مستقیم ندارند. آنها تماشاگران خاموش رفتارهای درست یا نادرست والدین خود هستند.
وقتی والدین بدون توجه به اثرات منفی اعمالشان، در برابر دیدگان کودکان به مصرف مواد مخدر، سیگار یا قلیان میپردازند، آلودگی فرزندان به این بلا چندان دور از انتظار نیست.
نمیشود از کودکی انتظار داشت راه درستی را انتخاب کند، در حالی که الگوی رفتاری مناسبی از والدین خود ندیده است. تنها گفتن «نکن» کافی نیست؛ کودکان رفتار را میبینند، نه گفتار را.