فرارو- در روزهای اخیر شاهد انتشار چند ویدئو و البته خبرهایی از تنبیه بدنی دانش آموزان در مدارس کشورمان بودهایم. البته که در سالهای گذشته گاه و بیگاه شاهد انتشار اخبار و شواهد مختلف از این مساله در مدارس شهرهای مختلف کشورمان بودهایم. موضوعی که بعضا با بازخوردهای گسترده اجتماعی و البته برخورد با خاطیان نیز همراه بوده است. بر طبق قوانین جاری، هرگونه تنبیه بدنی دانش آموزان توسط معلم یا دیگر کارکنان مدارس ممنوع است.
به گزارش فرارو؛ بر اساس ماده ۷۷ آییننامه انظباطی مدارس، "اعمال هرگونه تنبیه از قبیل اهانت، تنبیه بدنی و تعیین تکالیف درسی جهت تنبیه ممنوع است". با این همه، همچنان گاه و بیگاه شاهد افشای برخی شواهد از تنبیه بدنی دانش آموزان در ایران هستیم. در این نقطه این سوال مطرح میشود که بهراستی عمده محرکها در زمینه وقوع این پدیده چه هستند؟ به نظر میرسد در این زمینه توجه به ۴ مولفه مهم است.
معلمان و کارکنان مدارس از جمله اقشار تلاشگری هستند که حقوق و دستمزدهای آنها تناسب چندانی با تلاشهایشان و البته مخارج روزافزون زندگی در کشورمان ندارد. البته که این معادله صرفا محدود به این اقشار نیست و میبینیم که در طی سالهای گذشته و همزمان با تشدید مشکلات اقتصادی در ایران، بسیاری از صاحبنظران و تحلیلگران اقتصادی و اجتماعی هشدار دادهاند که فاصلهگرفتن قابل توجه دستمزدهای عمومی و نرخ تورم، موجب فقیر و فقیرتر شدن قشرهای قابلملاحظهای از مردم کشورمان شده و باید قبل از جدیتر شدن ابعاد این ماجرا، به حالِ آن تدبیری کرد.
از این رو، اوج گیری مشکلات اقتصادی برای معلمان، تا حد زیادی روی روان و تمرکز کاری آنها نیز اثر منفی میگذارد و یکی از جلوههای عینی خود را در قالب عدم کنترل اعصاب و نشان دادن واکنشهای بعضا سخت در قالب تنبیه بدنی به دانش آموزان نشان میدهد. موضوعی که البته تاکنون از سوی صاحبنظران بارها و بارها از آن صحبت شده و هشدارهای لازم داده شده است.
یکی از چالشهایی که نظام آموزشی ایران و البته در سطحی کلان حوزههای مختلف حکمرانی در ایران به نحوی جدی با آن دست به گریبان هستند، مساله "تاخر تاریخی" است. این بدان معناست که مثلا در محیط مدرسه، ما با نسلهای جدید و شیوههای جدید فکری و البته روشهای نوین در حوزه آموزش و پرورش رو به رو هستیم، اما در عمل، کارگزاران نظام آموزشی از نظر فکری و عملی، همچنان درگیرِ روشهای سنتی و قدیمی هستند.
این مساله سبب میشود تا نوعی شکاف میان آنها و دانشآموزان ایجاد شود و ما شاهد دو قشر باشیم که اگرچه از نظر فیزیکی در یک جغرافیا (مدرسه) قرار دارند با این حال، از نظر فکری فاصله آنها از زمین تا آسمان است. درست به همین دلیل است که میبینیم برخی از کارگزاران نظام آموزشی همچنان تفکراتی که سالهای قبل حاکم بودند، همچون اینکه تا تنبیه فیزیکی نباشد امر تربیت و آموزش به خوبی اتفاق نمیافتد را دارند. این در حالی است که در جهانِ جدید شاهد مقتضیات تازه و نسلهای جدیدی هستیم که نمیتوان با تفکرات سنتی به نحوی مناسب با آنها تعامل کرد.
اکنون میبینیم که در فاصله ۲۰ سال، تئوریسینهای حوزه آموزشی در جهان از ظهور سه نسل جداگانه زد، آلفا و بتا صحبت میکنند و معتقدند که باید ویژگیهای آنها را شناخت و متناسب با آنها نسخههای تربیتی را پیچید. با این حال، این جنس از نگرش در کشورمان به نوعی حلقه مفقوده است و توجه چندانی به آن نمیشود. برونداد این موضوع چندان خوشایند نیست و یکی از نمودهای خود را در قالب تداوم پدیده ناخوشایند تنبیه بدنی دانش آموزان در مدارس نشان میدهد.
تحقق نظم و دیسیپلین و البته ارتقا عملکرد آموزشی و تحصیلی دانش آموزان، یکی از نکاتی است که سیستم آموزشی به نحوی جدی در پی آن است. متاسفانه در سالهای اخیر شاهد انتشار آمارهایی قابلتامل از اُفت تحصیلی دانش آموزان در ایران در مقاطع مختلف تحصیلی بودهایم. حال این تصور در میان برخی کارگزاران نظام آموزشی شکل گرفته که با تنبیه بدنی و تحقیر دانش آموز میتوان نظم و عملکرد مطلوب آموزشی را در دانشآموزان ایجاد کرد.
این در حالی است که این ذهنیت به کل غلط است. این شیوه تفکر تا حد زیادی ریشه در همان چیزی دارد که پیشتر هم به آن اشاره شد و ناشی از تاخر تاریخی کارگزاران نظام آموزشی از واقعیتهای مطرح در این حوزه است. تنبیه بدنی و تحقیر دانش آموز نه تنها نمیتواند موجب ارتقا عملکرد دانش آموزان در حوزه آموزشی و تحصیلی شود بلکه در برخی مواقع، این مساله میتواند آسیبهای جدی را از نظر شخصیتی و روانی روی افراد بگذارد و آنها را در ادامه راه با چالشهای جدی رو به رو سازد.
برخی کارشناسان آموزشی تاکید دارند که برای محقق کردن گزاره بهبود وضعیت تحصیلی دانشآموزان، باید طیفی از مولفهها نظیر کارِ علمی و البته استفاده از ظرفیتهای خانوادهها و مولفههای فرهنگساز نظیر رسانهها، مد نظر باشد. نمیتوان با طرز فکرهای قدیمی به مصاف مسائل و چالشهای جدید رفت و انتظار بهبود وضعیت را نیز داشت.
به طور سنتی، ما در بخشهای مختلف حکمرانی کشورمان تا حد زیادی با چالش محافظه کاری شدید و عدم گرایش برای حرکت به سمت تغییرات مثبت رو به رو هستیم. این فضا باید شکسته شود و با در پیش گرفتن رویکردهای تازه، بایستی فضاهای تازهای در حوزه معادلات مرتبط در عرصه آموزش و پرورش تعریف شود. معادلاتی که ورای مسائل سنتی هستند و میتوانند تغییرات مثبتی را در حوزه آموزشی و تحصیلی دانشآموزان سبب شوند.
در نهایت باید گفت که ایران در بخشهای مختلف حکمرانی خود با یک چالش رو به رو است و آن هم نگاه جزیرهای به مولفههای مختلف مطرح در عرصههای گوناگون حکمرانی است. این بدان معناست که در یک حوزه مشخص از حکمرانی، نهادها و دستگاهها و افراد فعال در آن ها، هرکدام کار خود را میکنند و انگار در جزیرهای جدا و نه به عنوان یک کلِ منسجم ایفای نقش میکنند.
این مساله جدای از اینکه تا حد زیادی سبب میشود تا اهداف تعیین شده در یک حوزه حکمرانی محقق نشوند، تا حد زیای موجب هدررفتِ منابع و امکانات کشور نیز میشود. البته که نگاه جزیرهای به حوزه آموزشی تا حدی نیز بازتابی از "اتمیستی شدن" فزاینده جامعه است. این چالش به این مساله اشاره دارد که افراد تا حد زیادی به جای اینکه اجتماعی و جمعی فکر کنند، فردگرا شدهاند و گویی هرکدام در جزیره جداگانه خود زندگی میکنند.
این در حالی است که اگر انسانها خود را زیرمجموعه یک جهانِ بزرگتر در نظر بگیرند که باید به مثابه چرخدندههای تحقق اهدافی خاص در قالب آن ایفای نقش کنند، معادله به کل تغییر میکند و میتوان انتظار تجمیع و بسیج توانمندیها برای تحقق اهدافی خاص را داشته باشیم. درست به همین دلیل است که صاحب نظران امر معتقدند تا نگاه جزیرهای به حوزه آموزشی کشور از بین نرود، همچنان شاهد برخی بروندادهای نامطلوب این مساله نظیر تنبیه فیزیکی دانش آموزان خواهیم بود.