کشتی‌های دشمن را در خلیج‌فارس با ملاحظه و وسواس می‌زدیم/خلبان‌های اسرائیلی را درک نمی‌کنم!

تابناک دوشنبه 08 اردیبهشت 1404 - 09:02
زمان جنگ با چه‌ذلتی می‌گشتیم کشتی‌های دشمن را پیدا می‌کردیم. کلی هم ملاحظه داشتیم که فلان‌جایش آبی است یا عرشه‌اش قرمز است و چه و چه! همان‌موشک ماوریک که شما گفتی، خیلی‌راحت می‌رود و به هدف می‌خورد. اما ما همه سعی را می‌کردیم به عرشه نزنیم که کشتی قابلیت بازسازی داشته باشد.

کشتی‌های دشمن را در خلیج‌فارس با ملاحظه و وسواس می‌زدیم/خلبان‌های اسرائیلی را درک نمی‌کنم!

به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، جهانگیر قاسمی یکی از خلبا‌ن‌های نیروی هوایی است که پس از تکمیل آموزش‌ها در ایران و اعزام به آمریکا، به میهن بازگشت و برای خلبانی هواپیمای شکاری فانتوم F4 انتخاب شد. او در سال‌های جنگ از دوستان و همرزمان خلبانی چون زنده‌یاد منوچهر محققی بود و سال‌های پس از جنگ نیز با این‌خلبان فقید و پیشکسوت رفت و آمد و رفاقت داشت.

او پس از جنگ به هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ منتقل شد و پس از نیروی هوایی به پرواز با هواپیماهای مسافربری مشغول شد تا این‌که سال ۱۳۹۴ بازنشسته شد.

در فرصتی که برای گپ و گفت با این‌خلبان پیش آمد، خاطرات جنگی او و موضوعات مربوط به منوچهر محققی به‌عنوان یکی از خلبانان نیروی هوایی که ایثار کردند و قدر ندیدند، پرداختیم.

قسمت‌های اول و دوم این‌گفتگو چندروز پیش منتشر شد که در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه هستند:

«نزدیک بود هواپیمای سوخت‌رسان خودی را به اشتباه بزنیم!/آموزش‌های استاد آمریکایی در جنگ به کارم آمد»

«میراژ دشمن را که زدیم، میگ ۲۳ ما را زد/محققی مدیر آموزش بود ولی اسم خودش را برای پرواز می‌نوشت»

در ادامه مشروح قسمت سوم و پایانی این‌گفتگو را می‌خوانیم؛

* پسر مرحوم محققی می‌گفت «مادرم خیلی سختی کشید . یکی دو بار خبر شهادت بابا را برایش بردند.»

راست می‌گوید. خانمش خیلی ضربه خورد. بله. آدم‌ها به فراخور تحمل‌شان ضربه می‌خورند. وقتی هم همسایه ما بود معلوم بود اعصابش ناراحت است. خیلی فشار و سختی را تحمل کرد. 

* بی‌مهری‌های بعد از جنگ هم خیلی خانواده‌اش را ناراحت کرد.

بله. خب، آدم وقتی کاری انجام می‌دهد توقع دارد دیگر! وقتی این‌همه زحمت کشیده بود توقع هم داشت.

* و واقعا آن‌طور که باید و شاید قدر ندید. دوره‌ای هم مثل شما، سیویل پرواز کرد.

نه. فکر نمی‌کنم.

* مدتی ایران‌ایر بود ها! 

نه.

*‌ ولی ظاهرا مدتی آمد و دوام نیاورد.

بچه‌هایی مثل جناب خلیلی مدتی به ایران‌ایر رفتند و برگشتند ولی منوچهر را نمی‌دانم.

* خب جناب قاسمی می‌خواهیم بحث را جمع کنیم. خاطره یا نکته ناگفته‌ای از جنگ باقی مانده؟

به‌نظرم جنگ اصلا چیز خوبی نیست. رفیقی از دوستان نیروی زمینی داشتم. مربوط به واحد توپخانه بود. به من می‌گفت «چرا از جنگ حرف نمی‌زنی؟» گفتم «بابا شما که با توپ می‌زدید می‌دانستید دارید منطقه نظامی یا سرباز دشمن را می‌زنید. ولی من که می‌رفتم بمب بیاندازم، چه می‌دانستم در پالایشگاهی که می‌زنم، آدم شخصی و شهروند معمولی هم هست یا نه؟» یعنی به تهِ تهش که فکر ‌کنی، می‌بینی جنگ اصلا خوب نیست. خدابیامرز منوچهر در آن‌مصاحبه تصویری‌اش گفته بود این‌همه به بصره پرواز داشته ولی یک فشنگ در شهر شلیک نکرده است.

اگر نیروهای ما منظم و سر مرز ایستاده بودند، جنگ این‌همه طول مي کشید؟

* و نیازی هم نبود نیروی هوایی کارهایی را که کرد انجام دهد.

پیش از جنگ برای ماموریتی به دزفول رفته بودیم. چون اف‌پنج شب نمی‌پرید، به ما ماموریت شب داده بودند. نصفه‌شب در تاریکی می‌رفتیم و می‌آمدیم. هواپیمای خدابیامرز اکبر بشیری اشکال آورد و دیر پرواز کرد. وقتی برگشت هوا روشن شده بود. گفت بابا عراقی‌ها دارند سنگر درست می‌کنند و تحرکات دارند. ولی کسی به حرفش و حرف بچه‌های دیگر گوش نداد و جنگ شروع شد. 

* پس جنگ را دوست ندارید. بله، جنگ را کسی دوست ندارد ولی جنگ ما پر از سلحشوری و خاطرات غرورآفرین است.

بله. ولی مي‌شد جلوی خیلی از اتفاقات تلخ را هم گرفت. عباس دوران و یاسینی خیلی شجاع و در هر ماموریت پیشقدم بودند. محققی یا جناب براتپور هم همین‌طور؛ ولی در کل هرچه فکر می‌کنم می‌بینم فکرم مشغول این‌مساله است که نکند بمبی که انداختم زن و بچه کشته باشد!

اخبار را که می‌بینم، تعجب می‌کنم خلبان اسرائیلی چه‌طور ساختمان‌های مسکونی فلسطینی‌ها را می‌زند! این‌روحیه آن‌ها را که مقابل روحیه خلبانی مثل منوچهر می‌گذارم، متعجب می‌مانم. ما زمان جنگ با چه‌ذلتی می‌گشتیم کشتی‌های دشمن را پیدا می‌کردیم. کلی هم ملاحظه داشتیم که فلان‌جایش آبی است یا عرشه‌اش قرمز است و چه و چه! 

* خب این، وجدانی است که سرباز ایرانی دارد و سرباز اسرائیلی ندارد.

همان‌موشک ماوریک که شما گفتی، خیلی‌راحت می‌رود و به هدف می‌خورد. اما ما همه سعی را می‌کردیم به عرشه نزنیم که کشتی قابلیت بازسازی داشته باشد.

یک‌ماموریت کشتی‌زنی دیگر بود که تک‌فروندی رفتم. دوتا از بچه‌ها هم برای ماموریت دیگری پرواز کردند. هوا خیلی بد بود و مشکلی برای ماوریک‌ها به وجود آمد که شلیک نمی‌شدند. مرتب می‌رفتم روی کشتی و شیرجه می‌زدم ولی نمی‌شد. بوق انگل آف اتک دائم توی گوشم بود که تو داری حداکثر فشار را به هواپیما می‌آوری! در نهایت ماوریک‌ها شلیک نشدند. یک‌هلی کوپتر هم وارد منطقه شده بود که هول کرده و مدام می‌چرخید. کابین عقب گفت «با استرف بزنیم.» گفتم «نه ممکن است شخصی یا خبرنگار داخلش باشد.»

عصر آن روز دوتا هواپیما از امارات آمدند و روی ابوموسی آکروباسی کردند. فکر کردند حرکت‌های صبح من روی آن‌کشتی، آکروباسی بوده است. 

* برای نیروی هوایی امارات بودند؟

بله. آمده بودند مثلا تلافی کنند. البته عددی نبودند. 

کشتی‌های دشمن را در خلیج‌فارس با ملاحظه و وسواس می‌زدیم/خلبان‌های اسرائیلی را درک نمی‌کنم!

* خلبانی مثل منوچهر محققی واقعا ملاحظات انسانی داشت و هیچ‌وقت شهر و شهروند نزد. 

همه بچه‌های ما این‌طور بودند. دیگر نگرانی‌مان این بود که نکند اشتباهی خودی‌ها را بزنیم و کار را خراب کنیم. ولی با وجود همه ملاحظات، گاهی اتفاقاتی هم می‌افتاد.

* در ماموریت‌ها شد مرگ را به چشم ببینید؟ چون یک اجکت هم داشته‌اید.

بله. ارتفاع‌مان بالا بود. پیش از اجکت به‌خاطر یک‌ضربه با سر به کاناپی خوردم. هلمت‌ام ضربه خورد و وایزرش خراب شده بود. تا مدت‌ها وقتی سرم را خم می‌کردم، انگار با قاشق چشم‌هایم را در می‌آوردند. دستکشم هم از دستم درآمده بود. همان‌دستی که روی استیک بود. در لحظه اجکت روی آسمان، معلق بودنم را می‌فهمیدم ولی نمی‌دیدم. تا این‌که چتر باز شد.

* کجا به زمین رسیدید؟

گیلانغرب. توپخانه خودمان معلوم بود. دود میراژی را هم که زدیم و زمین خورده بود دیدیم. 

* پس نمی‌ترسیدید اسیر شوید.

نه. اول فکر کردیم عراق است. یک‌سری با چفیه از پشت درخت‌ها به پشت درخت دیگر می‌رفتند و تند می‌دویدند. فرصتی هم نبود بررسی کنیم ببینیم داخل مرز خودمان هستیم یا خاک عراق. شنیده بودم یکی‌دو خلبان ما را کشته‌اند. تا جلو آمدند گفتم «ما ایرانی هستیم.» آن‌چندثانیه، مثل یک‌عمر گذشت. جلوتر که آمدند، دیدم آدم‌هایی هستند که تفنگ برنو دارند. کمی خیالم راحت شد. وقتی آمدند جلو، با هلی‌کوپتر تماس گرفتند و ما را سوار کردند.

* کابین‌عقب‌تان نزدیک‌ خودتان به زمین رسیده بود؟

بله. چندان دور نبود. 

کشتی‌های دشمن را در خلیج‌فارس با ملاحظه و وسواس می‌زدیم/خلبان‌های اسرائیلی را درک نمی‌کنم!

* جناب قاسمی برویم سراغ جمله پایانی که خسته‌تان کردم!

خلبان‌ها یک‌مقدار مظلوم واقع شدند.

* یک‌مقدار که نه؛ خیلی! خلبان‌ها که هیچ، اما همسرانشان باید ده برابر بیشتر قدر ببینند. چون اضطراب و فشاری که تحمل کردند گفتنی نیست. خانم محققی که به‌خاطر این‌فشارها زمین‌گیر شده و خانم دیگری از همسران خلبان‌ها را می‌شناسم که یک‌طرف بدنش لمس شده است. 

بله کسی که خودش درگیر ماجرا و وسط معرکه است، شاید خیلی درک نکند. ولی فشار زیادی به کسی می‌آید که منتظر اوست. وقتی ماموریت را خودم انجام می‌دادم، خیلی راحت بودم. ولی مثلا وقتی آقای محبی می‌رفت تا برگردد، برایم ده‌سال می‌گذشت. انتظار کشیدن برای نزدیکان کسی که به ماموریت رفته، خیلی تلخ است. 

* بله آقای خلیلی ماجرای نجات حسین دلحامد در خلیج‌فارس را تعریف کرده ...

... یدی بالاترین رکورد گشت هوایی را دارد.

* ... و می‌گفت به همسرم گفته بودم اگر برگردم زنگ می‌زنم. نجات دلحامد چندساعتی طول کشیده و ایشان مجبور شده بود بیشتر از حد معمول در آسمان گشت بزند تا یک‌فانتوم دیگر بیاید. به همین‌دلیل دیرتر برگشت. همین‌دیرتر برگشتن و زنگ‌نزدن باعث شده بود همسرش در خانه غش کند و آقای خلیلی هم وقت برگشت به خانه، پیکر نیمه‌جان خانمش را ببیند!

در همان‌ماجرای اجکت‌مان، وقتی پریدیم بیرون و بعدش نجاتمان دادند، ما را به دسک کرمانشاه بردند. از آن‌جا به خانه زنگ زدم و گفتم «هواپیمای ما اشکال پیدا کرده و در کرمانشاه نشسته‌ایم. می‌آیم حالا.» آقای (حسین) مولایی با بونانزا آمد دنبالمان و برگشتیم. نزدیک خانه به دوستانم در ماشین گفتم مرا پیاده کنید و کسی بالا نیاید. 

چون چتر به گردنم گرفته بود، گردنم قرمز شده بود. وارد خانه که شدم آشنایان خانمم آمده بودند مهمانی. مادربزرگش هم بود. پیرزن متدین و خوبی بود. یک سلام و احوالپرسی معمولی کردیم و نشستیم به صحبت. اول بی‌خیال بودند. چون در جریان نبودند در واقع چه‌اتفاقی افتاده است. ولی وقتی چندتا تلفن به خانه شد و دوستانم برای دیدنم به خانه آمدند، تازه شستشان خبردار شد. بچه‌ها که گفتند «جهان! چه شد؟ موشک خوردید؟ چندتا؟»، از آن‌طرف دیدیم خانمم در آشپزخانه افتاده و چای نمی‌آورد. چندنفر دیگر از نزدیکانش هم وقتی فهمیدند، از حال رفتند.  

صادق وفایی

منبع خبر "تابناک" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.