خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب، طاهره طهرانی: آمده بود اینجا فارسی یاد بگیرد، اما هنوز در کاربرد فعلها و زمانشان مشکل داشت؛ در عوض صفتها و کاربردشان را خوب یاد گرفته بود. کمی بعد از زلزله ورزقان هم را دیدیم، وقت زلزله از قضا از همان مسیر میآمده به تهران و گیر کرده در غوغای بسته بودن جادهها و فرستادن کمکهای مردمی و آمدن نیروهای امداد. همینطور که قدم میزد گفت: شما مردم عجیب و نازنینی دارید!
_: چطور؟
_: خودتان به هم میچسبید!
حدس زدم منظورش از چسبیدن چیز دیگری است که فعلش را درست استفاده نمیکند. پرسیدم: میچسبیم؟
متوجه شد که اشتباه کرده، همیشه اینطور وقتها سعی میکرد توضیح بدهد و با زبان بدنش بفهماند منظورش را. دستهایش را باز کرد و یک آدم فرضی را بغل کرد و گفت: اینطوری! میچسبید به هم توی بغل تان! مراقبت دارید، هوا دارید برای هم!
خنده ام گرفت: درستش این است که هوای هم را داریم.
لایک نشان داد و خوشحال بود که فهمیدم منظورش را، و همچنان دستهایش را تکان میداد، با یک دست یک دست دیگرش را گرفت: میگیرید هم را وقتی سخت میشود.
_: منظورت این است که دست هم را میگیریم؟ به هم کمک میکنیم؟
باز لایک نشان داد، گفت: حتی حرف هم را نفهمید، ولی دست میگیرید.
_: چرا حرف هم را نمیفهمیم؟
_: ببین، توی همین زلزله که تبریز بود… مگر زبانشان ترکی نیست؟
_: خوب چرا، ترکی حرف میزنند ولی فارسی را میفهمیم همه مان.
_: نه، ببین (این ببین تکیه کلامش بود وقتی میخواست بیشتر توضیح بدهد) بقیه که ترکی نمیفهمند. ولی زود خودشان رساندند! از شیراز، از تهران، از اصفهان، از مشهد که خیلی دور است حتی!
_: یعنی از شهرهای دیگر زود میروند کمک؟ خودشان را میرسانند وقتی اتفاقی میافتد؟
_: آفرین! ببین، پول دادند، پتو، غذا، وسیله… زودتر از ماشینهای چراغدار رساندند! (منظورش ماشینهای امداد بود) شماها همدیگر را دارید، از راههای دور! فرقی ندارد برایتان که راه دور است، صبر نمیکنید چراغدارها برسند، شماها میدوید برای هوا داشتن، برای دست گرفتن… در کشور من اینطور نیست، آدمها به غم و شادی هم کار ندارند. (مکث کرد و با شک پرسید) دست گرفتن را درست گفتم؟
خندیدم، این بار فعل را درست گفته بود و معنی کنایی دور و نزدیکش هم دست بود. ما می دویم برای دست گرفتن از هم، می دویم برای خون دادن وقتی حادثهای پیش میآید، می دویم برای رساندن پتو و کنسرو و لوازم بهداشتی وقت زلزله و سیل، می دویم برای رساندن هرچیزی که جان هموطن مان را حفظ کند. از راههای دور می دویم حتی، و خوش به حال ما مردم نازنین که همدیگر را داریم.